صائب تبریزی:اکسیر شادمانی است خاک دیار طفلی بازیچه ای است عشرت از رهگذار طفلی
❈۱❈
اکسیر شادمانی است خاک دیار طفلی
بازیچه ای است عشرت از رهگذار طفلی
شیرافکنان غم را در چشم خاک ریزد
بر هر طرف که تازد دامن سوار طفلی
❈۲❈
در عالم مکافات هرباده را خماری است
تلخی زندگانی باشد خمار طفلی
در برگریز پیری شد رخنه های آفت
هر خنده ای که کردیم در نوبهار طفلی
❈۳❈
خطی کشید بر خاک گردون کینه پرور
هر جلوه ای که کردیم در روزگار طفلی
شد از فشار گردون موی سفید و سرزد
شیری که خورده بودیم در روزگار طفلی
❈۴❈
هر چند گرد پیری بر رخ نشست ما را
مشغول خاکبازی است دل بر قرار طفلی
شد عمر و خارخارش در دل هنوز باقی است
هر چند بوده ده روز صائب بهار طفلی
کامنت ها