صائب تبریزی:حرف آن لب در میان افکندهای شور محشر در جهان افکندهای
❈۱❈
حرف آن لب در میان افکندهای
شور محشر در جهان افکندهای
در لباس چشم آهو بارها
خویش را در کاروان افکندهای
❈۲❈
غنچه خوش حرف را با صدزبان
مهر حیرت بر زبان افکندهای
شورش عشق و جنون را چون نمک
در خمیر خاکیان افکندهای
❈۳❈
از خرام همچو آب زندگی
لرزه بر آب روان افکندهای
چهره گل را به شبنم شستهای
آب در صحرای جان افکندهای
❈۴❈
شور محشر را نمکچش کردهای
در دهان دلبران افکندهای
چون رطب شیرینلبان عهد را
چاکها در استخوان افکندهای
❈۵❈
در لباس چشم آهو بارها
سایه بر صحراییان افکندهای
خم شده است از بار منت پشت خاک
گوهر از بس رایگان افکندهای
❈۶❈
ای بسا گوهر که از شرم کرم
در کنار ما نهان افکندهای
عاشقان را از خیال خود به نقد
در بهشت جاودان افکندهای
❈۷❈
عالمی را دشمن ما کردهای
دوستی بر دیگران افکندهای
بوسه بر دستت، که تیر غمزه را
بیتأمل بر نشان افکندهای
❈۸❈
صائب از افکار مولانای روم
طرفه شوری در جهان افکندهای
کامنت ها