صفی علیشاه:ز رتق آرم تو را شرحی بتمثال بود او ز اصل وحدانیت اجمال
❈۱❈
ز رتق آرم تو را شرحی بتمثال
بود او ز اصل وحدانیت اجمال
بغیر از ماده مقصود از اصل
مرا نبود اگر دانی تو این فصل
❈۲❈
مسمی اوست بر عنصر هم اعظم
که بد مرتوق قبل از خالق عالم
شد از بعد ظهور کل مخلوق
خود آنمرتوق مطلق جمله مفتوق
❈۳❈
تعینها عیان گشت آنچه لایق
بد اندر ذات مکنون الحقایق
مراد از رتق اجمال نبات است
که قبل از غرس مکنون در نواه است
❈۴❈
دگر هر غیبتی و هر بطونی
از آن تعبیر باشد یا کمونی
احدیت توان زو کرد تاویل
که پس در واحدیت یافت تفصیل
❈۵❈
ز شأن واحدیت پس در آیات
عیان شد خلقت ارض و سماوات
غرض رتق است آن اصلی هر شیء
عیان زو گشت و مکنون بود دروی
کامنت ها