صفی علیشاه:ز رحمت بشنو ار دانی معانی که آن باشد: وجودی و امتنانی
❈۱❈
ز رحمت بشنو ار دانی معانی
که آن باشد: وجودی و امتنانی
بود آن امتنانی در تقاضا
ز حق عاید باستحقاق اشیاء
❈۲❈
بکلی شیئی وسعت از ازل داشت
بهر تقدیر سبقت بر عمل داشت
در آن داخل تمام ممکناتند
ز حق مستدعی رزق و حیاتند
❈۳❈
خود او مستغنی از خلق جهانست
جهانش محض جود و امتنان است
کمالش اقتضای رحمتی کرد
بر ایجاد خلایق قدرتی کرد
❈۴❈
همان رحمت بعالم متسع شد
بدون آن تمدن ممتنع شد
فرو بگرفت ذرات جهان را
نمود آنگاه راه امتنان را
❈۵❈
پس از آن کامتنانی بود و جودی
شنو زان رحمتی کامد وجودی
خود آن مخصوص ارباب یقین است
بآن نزدیک روح محسنین است
❈۶❈
خود آنهم در حقیقت امتنانیست
چه فیضش بر خلایق رایگانیست
بآن گر اهل دین موعد گشتند
بمحض منت از ذیجود گشتند
❈۷❈
عمل در دین ز بهر خلق سوداست
نه بهر آنکه سلطان وجوداست
چه او رحمت بخلق از نیک و بد کرد
غضب را هم نه بهر نفع خود کرد
❈۸❈
غضب باشد مثال تازیانه
که سازد خفته شکلانرا روانه
از آنرو خواست آه نیمشب را
که از جوش افکند بحر غضب را
❈۹❈
اگر پر هر دو عالم از گناهست
به پیش رحمتش یک پر کاهست
ز جرم خلق رحمت کم نگردد
محیطی غرقه شبنم نگردد
❈۱۰❈
کند بل منجذب دریا نمی را
به بخشد حق بآهی عالمی را
غضب هم رحمتی باشد بمختص
بذوق این نکته باید یافت نز نص
❈۱۱❈
صفی را بحر رحمت منجذوب کرد
بپاکی رجس او را منقلب کرد
ز ان رحمهالله قریبش
من المحسن شد آنرحمت نصیبش
❈۱۲❈
خداوندا بروح پاک سجاد
تو روح پیر ما را کن زما شاد
کامنت ها