صفی علیشاه:یکی از بهرت تسکین و تسلی ترا سازم بیان سر تجلی
❈۱❈
یکی از بهرت تسکین و تسلی
ترا سازم بیان سر تجلی
چو خورشید وجودت بیز فی شد
شهود کل شیئی در کل شیی شد
❈۲❈
خود این در کشف قلبی آن تجلی است
که جمعیت احد را بین اسمی است
تو را اول تجلی شد چو مکشوف
باسماء جمله هر اسمیست موصوف
❈۳❈
چو باشد اتحاد جمله بر ذات
شد آن ذاتالاحد جامع در اسمات
تمیزش بر تعینهاست میدان
که ظاهر شد بصورتها در اکوان
❈۴❈
پس اریابی در اسماء سر ویرا
ز کل شیء بینی کل شیی را
کامنت ها