صفی علیشاه:تو عبدالقابض آنرا دان زحالش که گیرد حق بخود قلب و خیالش
❈۱❈
تو عبدالقابض آنرا دان زحالش
که گیرد حق بخود قلب و خیالش
بگرداند دگر مانند رایض
و را بر نفس خویش و غیر قابض
❈۲❈
پس او چیزی که دور است از فرایض
نماید قبض و اینست از غوامض
سزاوار آنچه نبود در خلایق
نماید قبض و آن قبض است لایق
❈۳❈
بگیرد آنچه هست از مصلحت دور
هم آمد در نظام تام معذور
نباشد آن بحکم الله جاری
بود بهر عباد از نظم عاری
❈۴❈
گر این معنی بفهم آید چو آبت
رود بیرون ز خاطر اضطرابت
مگیر آنرا که از دستت ستانند
نشین جائی کز آنجایت نرانند
❈۵❈
تمنای محالت از جنون است
هر آن آبی که نتوان خورد خونست
کامنت ها