گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صفی علیشاه:بود عبدالسمیع آنکس که ز اشیاء نیوشد صوت حق با سمع معنا

❈۱❈
بود عبدالسمیع آنکس که ز اشیاء نیوشد صوت حق با سمع معنا
ز هر شیئی نیوشد صوت خاصی که در آن رتبه دارد اختصاصی
❈۲❈
بعین سمع هم عبدالبصیر است که ز اشیاء دید حق را ناگزیر است
هر آن کز گوش حق بشنید ناچار ز چشم حق ببیند هم در آثار
❈۳❈
حق او را مظهر سمع و بصر کرد باو خود را از این دو جلوه‌گر کرد
پس او بیند در اشیاء ذات حق را نیوشد هم ز حق آیات حق را
❈۴❈
همان چشمی که اول ذات خود دید همان گوشی که صوت خویش بشنید
تجلی کرد و ز اشیاء جلوه گر گشت هر آن شیئی عین آن سمع و بصر گشت
❈۵❈
هر آن کز حق چنین صاحب نظر شد بخاصه مظهر سمع و بصر شد
به بیند حق ز هر شیی خود نمائی کند در عین قدس و کبریائی
❈۶❈
بمعنای دگر سمع و بصر را بهر جنبنده او بخشد اثر را
چه حق فرموده از صدق ضمیرش تجلی از سمیع و از بصیرش
❈۷❈
نیوشد آن دعا کز حق تمنا باستعداد خود دارند اشیاء
کند حق هم ز فیاضی اجابت نگردد رد بدر گاهش انابت
❈۸❈
به بیند هم زهر شیئی آنچه خودخواست بود تشریف آن بر قامتش راست
هر آنچیزی که از حق او طلب کرد ز حق بگرفت و در اخذش طرب کرد
❈۹❈
کسی کاین نکته یابد در شهودش سمیع است و بصیر از حق نمودش

فایل صوتی بحرالحقایق بخش ۲۳۳ - عبدالسمیع و البصیر

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها