صفی علیشاه:دگر بشنو ز عبد مالک الملک که او نوح است و عالم جمله چون فلک
❈۱❈
دگر بشنو ز عبد مالک الملک
که او نوح است و عالم جمله چون فلک
ظهور مالکیت را بمطلق
ز حق بیند بکل ما سوی الحق
❈۲❈
به بیند نفس خود را خاصه مملوک
بدست اقتدارش شیئی مفلوک
در او یادب عبودیت تحقق
نیابد در خلوصش ره تفرق
❈۳❈
چو دید او مالک الملک است مولی
عبودیت ز بهر اوست اولی
شود از قید رقیت خود آزاد
که کونینش نیاید هیچ در یاد
❈۴❈
رسد از حق مجازاتش بتکرار
که از حق مالکالملک است و مختار
به ربقه اوست از مه تابماهی
دهد بر هر که خواهد پادشاهی
❈۵❈
ورا خوانند درویشان قلندر
که از هر اسم و رسمی اوست برتر
قلندر نیست در حدی مقامش
بریزد هر چه شد لبریز جامش
❈۶❈
چو تشریف بقا دادند بر دوش
ورا افکند وکرد آنرا فراموش
پس از آن کو ملک را حکمت آموخت
شد اندر کنج نادانی و لب دوخت
❈۷❈
مپرس از من قلندر را که آن کیست
خدا داند پس از هستی شد او نیست
چو سلطان دو عالم از خدا شد
نهاد آنرا و در دلق گدا شد
❈۸❈
شد ار چه خاک پایش زیب افلاک
چه افلاکی چه زیبی کم شد از خاک
کامنت ها