صفی علیشاه:ز حق عبدالغنی دارد غنائی که ز استغنا نبیند ما سوائی
❈۱❈
ز حق عبدالغنی دارد غنائی
که ز استغنا نبیند ما سوائی
نمود از ما سوا حق بینیازش
باستغناست از خلق امتیازش
❈۲❈
بمحتاجان عطا بیمسئلت کرد
باستعداد لیک آن موهبت کرد
دهد بی مسئلت الا که قائل
باستعداد باشد نطق سائل
❈۳❈
دهد یعنی عطاگر بیسوالی
طلب ز او کردهاند از نطق حالی
چه باشد فقر ذاتی بهر ممکن
بمعنی افتقار اوست بین
❈۴❈
سوی آن کو بهمتهاست جامع
باو فقر و غناها جمله راجع
غنا چون بحرش اندر آستین است
بذات خود غنی از عالمین است
❈۵❈
چو ذاتش فانی اندر ذات حق است
غنایش ثابت از اثبات حق است
کامنت ها