صفی علیشاه:گرت محو عبودیت بود فهم بری از محوعین عبد هم سهم
❈۱❈
گرت محو عبودیت بود فهم
بری از محوعین عبد هم سهم
وی اسقاط اضافت از وجود است
سوی اعیان که بودی بی نمود است
❈۲❈
بود اعیان شئون ذات حضرت
که ظاهر گشت اندر واحدیت
در آنحضرت بحکم عالمیت
هویدا گشت از غیب هویت
❈۳❈
خود اعیانند معدومات مطلق
در آن گردید ظاهر هستی حق
وجود حق در آن ظاهر بذاتست
بعلم آثارعین ممکنات است
❈۴❈
بصورتها خود اعیانست معلوم
هم اعیان نیست الا کون معدوم
وجود محض الا عین حق نیست
اضافه غیر نسبت در نسق نیست
❈۵❈
مر او را نیست در خارج وجودی
که باشد فعل و تأثیرش ببودی
همه افعال و تأثیرات تابع
بود بهر وجود اندر مصانع
❈۶❈
نه خود معدوم را فعل است و تأثیر
نه موجود است غیر از حق بتقدیر
پس او عابد بود با نسبت عبد
تقید یافت چون در صورت عبد
❈۷❈
چه آنهم هست شانی از شئونات
شئوناتی که باشد صادر از ذات
بود معبود هم از حیث اطلاق
بهر عبدی از این حیث است مشتاق
❈۸❈
تو عین بد باقی در عدم دان
عدم را کون علمی در رقم دان
بود پس عبد ممحو و عبودت
بذات و وصف در عین حقیقت
❈۹❈
بود تند ار در اینمعنی کمیت
دلیل آمد رمیت ما رمیت
سه تن را حق بنحوی نیست ثالث
دو صد شرک از ثلاثه گشت حادث
❈۱۰❈
سه تن را ور بود رابع خطا نیست
چو او اندر شما ر ماسوا نیست
بود پاک از شمار ماسوی الله
ولیکن باشمار جمله همراه
کامنت ها