صفی علیشاه:مقام آمد بآثار و لوازم خود استیفای هر حل از مراسم
❈۱❈
مقام آمد بآثار و لوازم
خود استیفای هر حل از مراسم
حقوقش گرنه مستوفاست حاصل
که اندر اوست از راه و منازل
❈۲❈
صحیح او را ترقی نیست مطلق
سوی ما فوق آن رتبت محقق
مثال است این قناعت گر بحاصل
نیابد در تو استکمال کامل
❈۳❈
توکل کی صحیح آید بتنظیم
بدینسان بیتوکل وصف تسلیم
چنین دان هر صفت را تا بآخر
بود تصحیح ادنی شرط بر تر
❈۴❈
ز استیفا مرا آن نیست مقصود
که در عالی شود دون از تو مفقود
نماند باقی او را وصف ادنی
بود ممکن ترقی تا به اعلی
❈۵❈
مراد اینست کاندر جمله سالک
شود قایم بسلطانی و مالک
مثال آب کاندر جو روانست
مراتب را مساوی بالعیانست
❈۶❈
بدون طفره از جائی به جائی
مقام اینست گرداری بنائی
بدینسان است حال مرد سیار
شود ثابت مقاماتش برفتار
❈۷❈
بمافوق ارتقا یابد چو از پست
بندهد رتبه مادون هم از دست
نباشد گر که ثابت وصف و نامش
نخوانند اهل ره صاحب مقامش
❈۸❈
مقام این نیست بهر مرد سایر
که منزلها کند طی چون مسافر
زهر منزل که بندد بار دیگر
نیارد هیچ از آن منزل بخاطر
❈۹❈
کسی او عارف صاحب مقام است
که حاضر در منازل بالتمام است
هر آنرا شد مقام اعلی و افزون
نماید بیشتر او حفظ مادون
کامنت ها