صفی علیشاه:ز رحمانی نفس بشنو تو نیکو اضافی است و وحدانی وجود او
❈۱❈
ز رحمانی نفس بشنو تو نیکو
اضافی است و وحدانی وجود او
بود وحدانی از حیث حقیقت
تکثر یابد اندر جمع کثرت
❈۲❈
تکثر با صورهای معانی
بیابد کوست اعیان گر که دانی
وی اعیان است و احوالات اعیان
خود اندر واحدیت بیزنقصان
❈۳❈
بقول اهل فقر و اهل عرفان
شبیه او بر نفس باشد در انسان
که آن خود مختلف هم بر صورهاست
صورهای حروف این نیز پیداست
❈۴❈
بنفسه بد هوائی صاف و ساذج
نماید مختلف گردد چون خارج
دگر ترویج اسمائی که مجمل
بتحت اسم رحمانند داخل
❈۵❈
نماید او و زان کربی که دارد
دهد بسطی و تفریحی مجدد
در آن بالقوه اشیاء راست سامان
لزومش چون تنفس بهر انسان
❈۶❈
غرض آنسان که معلوم این حروفات
تو را شد از نفس اندر مقامات
هم اشیاء را دم رحمن بخارج
نمودار چه خود اوصافست و ساذج
❈۷❈
از آنرو بر نفس گردید موسوم
که باشد چون نفس از وجه معلوم
شود تفریح قلب از دم دمادم
بدون دم نماند زنده آدم
❈۸❈
نه آدم بینفس دارد وقوفی
نه ظاهر بینفس گردد حروفی
کامنت ها