صفی علیشاه:تو را نفس از شناسی بس شریفست بخاری جوهری پاک و لطیف است
❈۱❈
تو را نفس از شناسی بس شریفست
بخاری جوهری پاک و لطیف است
حیات و حس و قوت راست حامل
برفتار ارادی باز شامل
❈۲❈
حکیمان جمله وجدانیش دانند
در انسان روح حیوانیش دانند
میان قلب و جسم عنصری او
بود خود واسطهگر پی بری او
❈۳❈
ز قلبت فیلسوف از سر سابق
بنفس ناطقه گردید ناطق
بیان نفس اندر آیه نور
اگر داری تذکر گشت مذکور
❈۴❈
شئونش در معانی مختلف شد
بهر جائی بوصفی متصف شد
گهی اماره گه لوامه گردید
دگرهم ملهمه شد بی زتردید
❈۵❈
دگر شد در مقامی مطمئنه
دگر راضیه دور از هر مظنه
رجوع جمله بر معنای واحد
شد ار چه مختلف باشد موارد
❈۶❈
بهر جائیست او را خاصه اسمی
ظهورش هر کجا نوعی و قسمی
شناسایی او بر جمله واجب
بود و این معرفت اصل است و غالب
❈۷❈
هر آن نشاخت نفس خویشتن را
شناسد هم نه رب ذوالمنن را
تعلق نفس را حق بر بدن داد
بتدبیر بدن تا نفس تن داد
❈۸❈
نبود از آن تعلق کی مجرد
شدی در ظلمت هیکل مقید
بود تامیل او سوی طبیعت
و را اماره گویند اهل وحدت
❈۹❈
بشهوات و بلذاتست امرش
حواس و حس و اعضا مست خمرش
کشد مر قلب را از اوج علوی
بدنیا و جهات دون سفلی
❈۱۰❈
پس او مأوای اقسام شرور است
محل و منبع ذنب و قصور است
خلاف میل او پس فرض عیش است
که بر جلب مرادش شور و شین است
❈۱۱❈
جهاد نفس امری بس عظیم است
هر آن جوید نبردش را همیم است
در این میدان نیاید جز شجاعی
بترک میل او جوید دفاعی
❈۱۲❈
بباید حیدری با ذوالفقارش
که قهراً گیرد از کف اختیارش
حریفش غیر حیدر پیشه نیست
کش از دریای خصم اندیشه نیست
❈۱۳❈
جهاد نفس و ترکش در مرادات
بود آن اصل خیرات و عبادات
گرت باشد بحال نفس سیری
گذارد او کجا طاعت و خیری
❈۱۴❈
میان عبدو و رب اعظم حجاب اوست
تو را اسباب هجران و عذاب اوست
کامنت ها