صفی علیشاه:بود پاک از حسد آنگاه دلقت که وحشت باشد از اجماع خلقت
❈۱❈
بود پاک از حسد آنگاه دلقت
که وحشت باشد از اجماع خلقت
ملول از صحبت شاه و وزیری
گریزان از غنی و از فقیری
❈۲❈
نباشد چشم نفع و دفعت از کس
بهر چیزی تو را باشد خدا بس
بجز حق نافعی و دافعی نیست
عطا و منع او را مانعی نیست
❈۳❈
تو را کی یابد این معنی تحقق
بوقتی کز کسان بری تعلق
بغیری گو رسد از خلق چیزی
که پیش تو نیرزد بر پشیزی
❈۴❈
تو افکندی ربود ار غیر بد نیست
در اینحال احتمالی از حسد نیست
تو را باید که ترک از جود باشد
مگر کان ترکت از مقصود باشد
❈۵❈
در آنهم هست هست آثار و نشانی
که فهمند اهل معنی در زمانی
کامنت ها