صفی علیشاه:مهیا بهر تحقیق ولی باش ز معنای تولی ممتلی باش
❈۱❈
مهیا بهر تحقیق ولی باش
ز معنای تولی ممتلی باش
کسی باشد که کارش با خدا شد
بهر خیری الهش رهنما شد
❈۲❈
مهمش را بخود سازد کفایت
بمحض فضل و احسان و عنایت
بود خود حافظش از هر خطائی
کز او صادر نگردد ناروائی
❈۳❈
بلغزد ناگه ار پای ثباتش
نگه دارد بعون از سیئاتش
رساند تا بجائی در وصولش
که مردانرا رسانید از قبولش
❈۴❈
خود او فرموده گر فهمی بیان را
که دارم دوست بیشک صالحانرا
صلاحیت بغیر از موهبت نیست
نگویم موهبت را هم جهت نیست
❈۵❈
جهت راز آنکه فرموده صلاح است
در این پس زاید امید فلاح است
بکف گنج ار چه کس را نارد افتاد
ولی زآنجا طلب کو خود نشانداد
❈۶❈
چو هر کس هم بدست آورد گنجی
بد از جای نشانی بیزرنجی
بسی هم تا بقعر آنرا بریدند
بغیر از رنج و تشویشی ندیدند
❈۷❈
مگر کز چشم بندیهای رب بود
که آنرا گنج و اینرا رنج و تب بود
نگه دارد یکی را از رذایل
یکی افتد زره با صد فضائل
❈۸❈
نداند غیر ذات بیروالش
کسی اسرار خلقت یار جالش
خود او داند که علامالغیوب است
بحکمت صانع هر زشت و خوبست
❈۹❈
بسا باشد که آنرا هم که گنجش
نداد از بعد صد تشویش و رنجش
همان منعش که از وی ماند مهجور
ز حکمتها که در غیب است و مستور
❈۱۰❈
یکی گنجیست مالامال گوهر
دهد وقتی که بهر اوست بهتر
همان کوشش بجز توفیق حق نیست
دلیل است اینکه او باطل ورق نیست
❈۱۱❈
توالی الصالحینت جای گنج است
بکوب اینخانه را تا تاب رنج است
بزغم ما محلا است اینکه محروم
کسی گردد ز جای گنج معلوم
❈۱۲❈
اگر ناید بدست از ضعف حال است
در آن آلات و اسباب اختلالست
و گر نه وعده حق راست باشد
ز بهر هر که او را خواست باشد
❈۱۳❈
نبیند مر مقام جستجو را
بجز یوسف رخی برهان او را
که از برهان رب بیند اثرها
مگر برهاند او را از خطرها
❈۱۴❈
ببندندش باغلال و بزنجیر
کز او صادر نگردد ذنب و تقصیر
بود اغلال و زنجیرش تولی
ولای عبد یعنی حفظ مولی
❈۱۵❈
بود فرض محبت هم واحد
بقلبی گر شود از غیب وارد
چو هم واحد آمد غیر محبوب
نماید در نظر مطرود و معیوب
❈۱۶❈
نیاید هیچ در چشمش بدو نیک
نماید آفتابش قرص تاریک
بود برهان رب پس حب ساطع
که باشد میلها را جمله قاطع
❈۱۷❈
هر آن میلی که ترک از خود محب کرد
بخود محبوب بازش منجذب کرد
از آن جذبش دگر عشقی فزون گشت
ز عشقش باز جذبی رهنمون گشت
❈۱۸❈
بدینسان تا بکلی منجذب شد
یکی خود حب و محبوب و محب شد
چنین شخصی ولی الله باشد
در آنجا مقصد اینجا راه باشد
❈۱۹❈
خود او هادی و خود مقصود و خود راه
بصورت بنده و در معنی الله
ولی هم در مراتب دارد اقسام
بود در هر مقام او را یکی نام
❈۲۰❈
رجال و غوث و قطب، ابدال و اوتاد
نجیبان و نقیبان و هم افراد
که ذکر جمله بالطف و دقایق
بود مضبوط در بحرالحقایق
کامنت ها