صفی علیشاه:یدان دو اسم را دان بالتقابل بود فعل و قبولت گر تعقل
❈۱❈
یدان دو اسم را دان بالتقابل
بود فعل و قبولت گر تعقل
یکی اندر مقام فاعلیت
دگر باشد بوصف قابلیت
❈۲❈
یکی باشد از آن دو اسم فاعل
دگر اندر مقابل باز قابل
یک اندر وجوب آمد بمیزان
دگر هم در مقابل حیث امکان
❈۳❈
بامکان و وجوب اندر تقابل
شد اسماء حضرت او مجمع کل
بشیطان شد ز حق توبیخ هم ذم
که در سجده چه منعت داشت ز آدم
❈۴❈
چو دیدی کامتحان خلق و خورا
بدست خود نمودم خلق او را
چو دانستی که جز حق نیست فاعل
هم آدم از قبول ماست قابل
❈۵❈
غرض اسمیست اندر فاعلیت
مقابل باز هم در قابلیت
هر آن اسمیست ثابت بهر فاعل
بود هم بهر قابل در مقابل
❈۶❈
ممیت و محیی اندر فاعلیت
حیات و موت اندر قابلیت
بنافع منتفع را دان مقابل
متضرر باسم ضار قابل
❈۷❈
جهان بر پا از این فعل و قبولست
که واضح بالتقابل بر عقولست
تقابل را توان هم عام کردن
بفاعل منتسب در نام کردن
❈۸❈
مقابل هم چنانکه نافع و ضار
بود دیگر لطیف و باز قهار
بقابل در تقابل دان مرادف
انیس و هائب و راجی و خائف
کامنت ها