صفی علیشاه:مراد از خضر بسط رهروانست چنانک الیاس هم قبض عیانست
❈۱❈
مراد از خضر بسط رهروانست
چنانک الیاس هم قبض عیانست
چنین گویند کو از عهد موسی
بود تا این زمان باقی بدنیا
❈۲❈
توان روحی بود هم لاتبدل
بآن شکل و صفت گردد مشکل
بمعنائی که در او بوده غالب
شود ظاهر در انجاح مطالب
❈۳❈
مگر جز نقل نزد اهل ایقان
نباشد بر بقایش هیچ برهان
وجودش ثابت است اما خداوند
بود آگه که اینچونست و آن چند
❈۴❈
مکن انکار امریرا که مکتوم
بود از فهم و وجهش نیست معلوم
قبول از اعتبار عقل و فهم است
هم انکار از جهالتهای و هم است
❈۵❈
بود انکار از حالات اطفال
بخوی طفل نارد مرد اقبال
نه هر چیزی که از فهم تو دور است
عدیم الاصل و معدوم الظهور است
❈۶❈
چو «المر عدو ماجهل» گفت
چرا باید خلاف محتمل گفت
چرا بایست خود را کور و کر کرد
بتیه و هم و حیرت در بدر کرد
❈۷❈
بسا چیزی که دانستی و رنج است
بسا کانرا نمیدانی و گنج است
تو مغروری بعقل ناتمامت
دگر فهم عقیم و فکر خامت
❈۸❈
از آنرو هر چه در علمت عیان نیست
چنان دانی که اصلا در جهان نیست
چرا یکره نپنداری که شاید
بود چیزی و در فهم تو ناید
❈۹❈
چرا گشتی از این غافل که عالم
یکی بحریست نامحدود و مبهم
توئی بر روی این یم یک پر کاه
کجا گردی ز قعر بحر آگاه
❈۱۰❈
در این یم از وجود خود خجل باش
ز عقل و دانش خود منفعل باش
تو سر پر کاهی را ندانی
خواص یک گیاهی را ندانی
❈۱۱❈
کجا دانی و رموز نه فلک را
همه اسرار اشیاء یک بیک را
شود گر منحرف ناگه مزاجت
ندانی چیست علت هم علاجت
❈۱۲❈
چه جای آنکه هر درد و دوائی
تو را معلوم گردد بی خطائی
خصوص آنها که اسرار وجود است
مگر موقوف علمش بر شهود است
❈۱۳❈
بسا دیدی که معلومت خطا شد
چه شد کانکار مجهولت بجا شد
کامنت ها