سایه:باز واشد ز چشمه نوشی همچو باران زلال ناز و نگاه
❈۱❈
باز واشد ز چشمه نوشی
همچو باران زلال ناز و نگاه
باز در جام جان من سرداد
همچو مهتاب باده ای دلخواه
❈۲❈
بازم از دست می برد نگهی
نگهی چون شراب مستی بخش
چه نگاهی که همچو بوی گلاب
می شود در مشام جانم پخش
❈۳❈
آه می نوشمت چو شیره گل
چیستی؟ ای نگاه نازآلود
تو گلابی گلاب شهد آگین
تو شرابی شراب گل پالود
❈۴❈
چه شرابی کز آن پیاله چشم
همچو لغزاب ساغر لبریز
می چکد خوش به کام تشنه من
آتش افروز و آرزو انگیز
❈۵❈
آه پیمانه ای دگر که هنوز
می گدازد ز تشنگی جگرم
چه شرابی تو؟ وه چه شورانگیز
سرکشیدم تو را و تشنه ترم
کامنت ها