سایه:با این دل ماتم زده آواز چه سازم بشکسته نی ام بی لب دم ساز چه سازم
❈۱❈
با این دل ماتم زده آواز چه سازم
بشکسته نی ام بی لب دم ساز چه سازم
در کنج قفس می کشدم حسرت پرواز
با بال و پر سوخته پرواز چه سازم
❈۲❈
گفتم که دل از مهر تو برگیرم و هیهات
با این همه افسونگری و ناز چه سازم
خونابه شد آن دل که نهانگاه غمت بود
از پرده در افتد اگر این راز چه سازم
❈۳❈
گیرم که نهان برکشم این آه جگر سوز
با اشک تو ای دیده ی غماز چه سازم
تار دل من چشمه ی الحان خدایی ست
از دست تو ای زخمه ی ناساز چه سازم
❈۴❈
ساز غزل سایه به دامان تو خوش بود
دو از تو من دل شده آواز چه سازم
کامنت ها