سایه:با من بی کس تنها شده، یارا تو بمان همه رفتند ازین خانه، خدا را تو بمان
❈۱❈
با من بی کس تنها شده، یارا تو بمان
همه رفتند ازین خانه، خدا را تو بمان
من بی برگ خزان دیده، دگر رفتنی ام
تو همه بار و بری، تازه بهارا تو بمان
❈۲❈
داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقش به خون شسته، نگارا تو بمان
زین بیابان گذری نیست سواران را، لیک
دل ما خوش به فریبی است، غبارا تو بمان
❈۳❈
هر دم از حلقه ی عشاق، پریشانی رفت
به سر زلف بتان، سلسله دارا تو بمان
شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم
پدرا، یارا، اندوهگسارا تو بمان
❈۴❈
سایه در پای تو چون موج چه خوش زار گریست
که سر سبز تو خوش باشد، کنارا تو بمان
کامنت ها