سایه:مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا سایه ی تو گشتم و او برد به خورشید مرا
❈۱❈
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه ی تو گشتم و او برد به خورشید مرا
جان دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم
یار پسندیده منم، یار پسندید مرا
❈۲❈
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز
کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من
آینه در آینه شد، دیدمش ودید مرا
❈۳❈
آینه خورشید شود پیش رخ روشن او
تاب نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا
گوهر گم بوده نگر تافته بر فرق ملک
گوهری خوب نظر آمد و سنجید مرا
❈۴❈
نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند
رشک سلیمان نگر و غیرت جمشید مرا
هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم
بانگ لک الحمد رسد از مه و ناهید مرا
❈۵❈
چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او
باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا
پرتو بی پیرهنم، جان رها کرده تنم
تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا
کامنت ها