سایه:من نه خود می روم، او مرا می کشد کاو سرگشته را کهربا می کشد
❈۱❈
من نه خود می روم، او مرا می کشد
کاو سرگشته را کهربا می کشد
چون گریبان ز چنگش رها می کنم
دامنم را به قهر از قفا می کشد
❈۲❈
دست و پا می زنم می رباید سرم
سر رها می کنم دست و پا می کشد
گفتم این عشق اگر واگذارد مرا
گفت اگر واگذارم وفا می کشد
❈۳❈
گفتم این گوش تو خفته زیر زبان
حرف ناگفته را از خفا می کشد
گفت از آن پیش تر این مشام نهان
بوی اندیشه را در هوا می کشد
❈۴❈
لذت نان شدن زیر دندان او
گندمم را سوی آسیا می کشد
سایه ی او شدم چون گریزم ازو؟
در پی اش می روم تا کجا می کشد
کامنت ها