سایه:ای دریغا چه گلی ریخت به خاک چه بهاری پژمرد
❈۱❈
ای دریغا چه گلی ریخت به خاک
چه بهاری پژمرد
چه دلی رفت به باد
چه چراغی افسرد
❈۲❈
هر شب این دلهره طاقت سوز
خوابم از دیده ربود
هر سحر چشم گشودم نگران
چه خبر خواهد بود؟
❈۳❈
سرنوشت دل من بود درین بیم و امید
آه ای چشمه نوشین حیات
ای امید دلبند
گرچه صد بار دلم از تو شکست
❈۴❈
هیچ گاه از لب نوشت نبریدم پیوند
آخر ای صبحدم خون آلود
آمد آن خنجر بیداد فرود
شش ستاره به زمین در غلتید
❈۵❈
شش دل شیر فروماند از کار
شش صدا شد خاموش
بانگ خون در دل ریشم برخاست
پر شدم از فریاد
❈۶❈
هفتمین اختر صبح سیاه
دل من بود که بر خاک افتاد
کامنت ها