سایه:در گشودند به باغ گل سرخ و من دل شده را
❈۱❈
در گشودند به باغ گل سرخ
و من دل شده را
به سراپرده رنگین تماشا بردند
من به باغ گل سرخ
❈۲❈
با زبان بلبل خواندم
در سماع شب سروستان دست افشاندم
در پریخانه پر نقش هزار آینه اش
خویشتن را به هزاران سیما دیدم
❈۳❈
با لب آینه خندیدم
من به باغ گل سرخ
همره قافله رنگ و نگار
به سفر رفتم
❈۴❈
از خاک به گل
رقص رنگین شکفتن را
در چشمه نور
مژده دادم به بهار
❈۵❈
من به باغ گل سرخ
زیر آن ساقه تر
عطر را زمزمه کردم تا صبح
من به باغ گل سرخ
❈۶❈
درتمام شب سرد
روشنایی را خواندم با آب
و سحر را به گل و سبزه بشارت دادم
کامنت ها