سایه:ای شادی آزادی
❈۱❈
ای شادی
آزادی
ای شادی آزادی
روزی که تو بازآیی
❈۲❈
با این دل غم پرورد
من با تو چه خواهم کرد؟
غم هامان سنگین است
دل هایمان خونین است
❈۳❈
از سر تا پامان خون می بارد
ما سر تا پا زخمی
ما سر تا پا خونین
ما سر تا پا دردیم
❈۴❈
ما این دل عاشق را
در راه تو آماج بلا کردیم
وقتی که زبان از لب می ترسید
وقتی که قلم از کاغذ شک داشت
❈۵❈
حتی حتی حافظه از وحشت در خواب سخن گفتن می آشفت
ما نام تو را در دل
چون نقشی بر یاقوت
می کندیم
❈۶❈
وقتی که در آن کوچه تاریکی
شب از پی شب می رفت
و هول سکوتش را
بر پنجره فروبسته فرو می ریخت
❈۷❈
ما بانگ تو را با فوران خون
چون سنگی در مرداب
بر بام و در افکندیم
وقتی که فریب دیو
❈۸❈
در رخت سلیمانی
انگشتر را یکجا با انگشتان می برد
ما رمز تو را چون اسم اعظم
در قول و غزل قافیه می بستیم
❈۹❈
از می از گل از صبح
از آینه از پرواز
از سیمرغ از خورشید
می گفتیم
❈۱۰❈
از روشنی از خوبی
از دانایی از عشق
از ایمان از امید
می گفتیم
❈۱۱❈
آن مرغ که در ابر سفر می کرد
آن بذر که در خاک چمن می شد
آن نور که در آینه می رقصید
در خلوت دل با ما نجوا داشت
❈۱۲❈
با هر نفسی مژده دیدار تو می آورد
در مدرسه در بازار
درمسجد در میدان
در زندان در زنجیر
❈۱۳❈
ما نام تو را زمزمه می کردیم
آزادی آزادی آزادی
آن شبها آن شب ها آن شب ها
آن شبهای ظلمت وحشت زا
❈۱۴❈
آن شبهای کابوس
آن شبهای بیداد
آن شبهای ایمان
آن شبهای فریاد
❈۱۵❈
آن شبهای طاقت و بیداری
در کوچه تو را جستیم
بر بام تو را خواندیم
آزادی آزادی آزادی
❈۱۶❈
می گفتم
روزی که تو بازآیی
من قلب جوانم را
چون پرچم پیروزی
❈۱۷❈
برخواهم داشت
وین بیرق خونین را
بر بام بلندتو
خواهم افراشت
❈۱۸❈
می گفتم
روزی که تو بازآیی
این خون شکوفان را
چون دسته گل سرخی
❈۱۹❈
در پای توخواهم ریخت
وین حلقه بازو را
در گردن مغرورت
خواهم آویخت
❈۲۰❈
ای آزادی بنگرآزادی
این فرش که در پای تو گسترده ست
از خون است
این حلقه گل خون است
❈۲۱❈
گل خون است
ای آزادی
از ره خون می آیی اما
می آیی و من در دل می لرزم
❈۲۲❈
این چیست که در دست تو پنهان است؟
این چیست که در پای تو پیچیده ست؟
ای آزادی آیا با زنجیر
می آیی؟
کامنت ها