سایه:راه در جنگل اوهام گم است سینه بگشای چو دشت
❈۱❈
راه در جنگل اوهام گم است
سینه بگشای چو دشت
اگرت پرتو خورشید حقیقت باید
وقتی از جنگل گم
❈۲❈
پا نهادی بیرون
و رها گشتی
از آن گره کور گمار
ناگهان آبشاری از نور
❈۳❈
بر سرت می ریزد
و آسمان
با همه پهناوری بی مرزش
در تو می آمیزد
❈۴❈
ای فراز آمده از جنگل کور
هستی روشن دشت
آشکارا بادت
بر لب چشمه خورشید زلال
❈۵❈
جرعه نور گوارا بادت
کامنت ها