گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:دل، در برم گرفت و پی یار من برفت لب بوسه داد و جان و روان از بدن برفت

❈۱❈
دل، در برم گرفت و پی یار من برفت لب بوسه داد و جان و روان از بدن برفت
چون دید دل، که قافله اشک می‌رود با کاروان روان شد و از چشم من برفت
❈۲❈
بلبل شنید ناله من، در فراق یار مستانه، نعره‌ای زد و از خویشتن برفت
آن کس که باز ماند ز جانان برای جان یوسف گذاشت، در طلب پیرهن برفت
❈۳❈
آن سرو ناز، تا ز چمن سایه برگرفت بنشست آتش گل و آب سمن برفت
از زلف جمع کرد، پراکنده لشگری آمد، به قصد خونم و در آمدن برفت
❈۴❈
بشکست، قلب لشکر دلها و درپیش لشکر برفت و آن بت لشکر شکن برفت
ناگفتنی است، راز دهانش ولی، چه سود خوردن، دریغ بر سخنی کز دهن برفت
❈۵❈
بازا، که عمر جز نفسی نیست و آن نفس یکبارگی، درآمدن و در شدن برفت
سلمان ز شوق او اگرت جان بشد چه شد سودای او نرفت ز جان و ز تن برفت

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۰۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

mareshtani
2009-11-13T19:57:14
m1 b1(darbaram)1m1 b4(mandsejanan)2m2 b10(setan)3---پاسخ: با تشکر، مطابق پیشنهادتان «بر» و «برم» جایگزین شد و ... .
حمیدرضا مقراضی
2019-11-16T11:34:01
با سلام. بنظرم مصرع دوم بیت آخر باید اینطور باشد : سودای او نرفت ز جان و جان ز تن برفت
حمیدرضا مقراضی
2019-11-16T11:35:38
با سلام بنظرم مصرع دوم بیت آخر اینطور صحیح تر است : سودای او نرفت ز جان و جان ز تن برفت