گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:گراز تن جان شود معزول، عشقت جای آن دارد که در ملک دلم عشقت، همان حکم روان دارد

❈۱❈
گراز تن جان شود معزول، عشقت جای آن دارد که در ملک دلم عشقت، همان حکم روان دارد
مرا هم نیمه جانی بود و در جان، محنت عشقت به محنت داد جان لیکن، محبت‌ها چنان دارد
❈۲❈
دل از من بستد ابرویت، که چون چشم خودش دارد ازین معنیش پیوسته، سیاه و ناتوان دارد
مرا گویند در کویش، مرو کانجاست، هم جانان کسی در منزل جانان چرا تشویش جان دارد
❈۳❈
صبا تا پرده نگشاید، زروی غنچه، ننشیند اگر گل می‌درد جامه و گر بلبل فغان دارد
ازین پس کرده‌ام نیت، که خاک درگهت باشم همه همت برین دارم، گرم دولت، برآن دارد
❈۴❈
قلم را سرزنش کردم، که ظاهر کرد راز دل چه جای سرزنش بود این، نی آتش چون نهان دارد
اگر چون شمع قصد سر کنی، بی‌جرم سلمان را نزاعی نیستش بر سر، سر و جان، در میان دارد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۲۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سعید مزروعیان
2012-02-05T19:29:46
بیت اول ایهامی لطیف دارد در مصرع دوم "حکم روان"هم معنی حکم نافذ وهم این تفسیر که عشقت حکم جان را دارد چون معنی دیگر روان جان است .