گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:ناتوان چشم توام گرچه به زنهار آورد ناتوان دردسری بر سر بیمار آورد

❈۱❈
ناتوان چشم توام گرچه به زنهار آورد ناتوان دردسری بر سر بیمار آورد
چشم مخمور تو را یک نظر از گوشه خویش مست و سودا زده‌ام بر در خمار آورد
❈۲❈
عقل را بوی سر زلف تو از کار ببرد عشق را شور می لعل تو در کار آورد
صفت صورت روی تو به چین می‌کردند صورت چین ز حسد روی به دیوار آورد
❈۳❈
منکر باده پرستان لب لعلت چو بدید هم به کفر خود و ایمان من اقرار آورد
خار سودای تو در دل به هوای گل وصل بنشاندیم و همه خون جگر بار آورد
❈۴❈
با رخ و زلف تو گفتم که به روز آرم شب عاقبت هجر تو روزم به شب تار آورد
گوییا دود کدامین دل آشفته مرا به کمند سر زلف تو گرفتار آورد؟
❈۵❈
رخ ز دیدار تو یک ذره نتابد سلمان که مرا مهر تو چون ذره پدیدار آورد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۴۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

mareshtani
2009-11-14T01:51:28
mesraje awale beide shashom(golewasl)1---پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.