گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:تو را آنی است در خوبی که هرکس آن نمی‌داند خطی گل بر ورق دارد که جز بلبل نمی‌خواند

❈۱❈
تو را آنی است در خوبی که هرکس آن نمی‌داند خطی گل بر ورق دارد که جز بلبل نمی‌خواند
به رخسار تو می‌گویند: می‌ماند گل سوری بلی می‌ماندش چیزی و بسیاری نمی‌ماند
❈۲❈
نمی‌یارد رخت دیدن که چون می‌بیندت چشمم ز معنی می‌شود قاصر، به صورت باز می‌ماند
شب ماه روشن است امشب، بده پروانه تا خادم ندارد شمع را برپا، برد جاییش بنشاند
❈۳❈
برافشان دست تا صوفی، بپایت سر دراندازد درا دامن کشان تا دل، ز جان دامن برافشاند
بدورت قبله مستان چرا باید که باشد می؟ تو لب بگشای با ساقی بگو تا قبله گرداند
❈۴❈
قرار ما اگر خواهی، تو با باد سحرگاهی قراری کن که زنجیر سر زلفت نجنباند
امید وصلت، امروزم به فردا می‌دهد وعده برینم وعده می‌خواهد که یک چندی بخواباند
❈۵❈
به گردی از سر کوی تو جانی می‌دهد سلمان متاعی بس گرانست این بدین قیمت که بستاند

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۸۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

mareshtani
2009-11-14T23:16:09
mesraje dowome beide tschharo(barad barjaish benshanad)1---پاسخ: «برد جاییش بنشاند» به نظر بدون اشکال می‌رسد.
کاظم ایاصوفی
2021-03-02T05:55:37
مصراع اول بیت چهارم ما صحیح است نه ماه
حافظ سعدی
2023-03-11T23:57:30.5243582
لغت نامه دهخدا: پروانه: * مجازاً، بمعنی نور چراغ وشمع. (از بهار عجم ) (از غیاث اللغات ).*فرمان پادشاهان . حکم نامه . حکم:شمعی است چهره تو که هر شب ز نور خویشپروانه ضیا به مه آسمان دهد.