سلمان ساوجی:در خرابات مرا دوش به دوش آوردند بیخودم بر در آن باده فروش آوردند
❈۱❈
در خرابات مرا دوش به دوش آوردند
بیخودم بر در آن باده فروش آوردند
شهسواری که نیامد به همه کون فرود
بر در خانه خمار فروش آوردند
❈۲❈
دوش بر دوش فلک میزنم امروز که دوش
مستم از کوی خرابات به دوش آوردند
مطربان زیر لب از پردهسرایی، بانی
تا چه گفتند؟ که نی را به خروش آوردند
❈۳❈
ساقیان داروی بیهوشی می در دادند
دل بیهوش مرا باز به هوش آوردند
شاهدان این همه دلهای پریشان را جمع
به تماشای گل غالیه پوش آوردند
❈۴❈
عشوه دادند فریب و دل و دین را ستدند
هوش بردند و نکات و نی و نوش آوردند
چشم و ابروی تو از گوشه خود سلمان را
در خرابات کشان از بن گوش آوردند
کامنت ها