سلمان ساوجی:مانده یک ذره از آن دل که هوای تو گزید لله الحمد که آن ذره به خورشید رسید
❈۱❈
مانده یک ذره از آن دل که هوای تو گزید
لله الحمد که آن ذره به خورشید رسید
این همان ذره خاکی هوادار شماست
که به جان، روز ازل، مهر شما میورزید
❈۲❈
وین همان بلبل خوش گوست که در باغ وصال
سالها بر گل رخسار شما مینالید
روز رخسار تو شد در شب زلفت پیدا
صبحدم فاتحهای خواند و بران روی دمید
❈۳❈
پای من در سر کوی تو نیاورد مرا
که مرا رغبت موی تو به زنجیر کشید
آن سیه روی کدام است که روی از تو بتافت
مگر آنکس که چو زلفت تو سرش میگرید
❈۴❈
سر ما راه سر کوی تو خواهد پیمود
لب ما خاک کف پای تو خواهد بوسید
گر بخواهند بریدن سر ما، چون زلفت
ما دگر یک سر مو از تو نخواهیم برید
❈۵❈
باز توفیق عنان بر طرف سلمان تافت
چون رکاب آمد و رخ بر کف پایت مالید
کامنت ها