گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:چو چشمت هرگزم چشمی به چشمم در نمی‌آید به چشمانت که چشمم را به جز چشمت نمی‌باید

❈۱❈
چو چشمت هرگزم چشمی به چشمم در نمی‌آید به چشمانت که چشمم را به جز چشمت نمی‌باید
چو چشمت چشم آن دارد که ریزد خون چشم من اگر چشمت به چشمانم زند چشمی بیاساید
❈۲❈
هر آن چشمی که می‌بیند به غیر چشم او چشمی چو چشمش چشم تو بیند ز چشمش چشمه بگشاید
به سوی چشم من چشمی، بکن ای نور چشم من که تا چشمم ز چشمانت به چشمانی بیاساید
❈۳❈
به وعده چشم تو گفته: که چشمم را به چشم آرد به چشمت هم شتابی کن که چشمم چشم می‌باید
چه دانی حال چشم من چو چشمت نیست در چشمم؟ که چشمم در غم چشمت چه خون از چشم پالاید
❈۴❈
اگر چشمت به چشم آرد به چشم خویش سلمان را خوشا چشمی که پیش چشم تو جانا به چشم آید

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۲۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

حفیظ احمدی
2020-11-07T06:36:06
با سلام و خسته نباشید،معنی این شعر شادروان سلمان ساوجی فهم تند میخواهد که متاسفانه بنده آن فهم را ندارم. دوستان ممکن است لطف کرده معنی این شعر را با من شریک کنند؟سپاسگزارم حفیظ از افغانستان