سلمان ساوجی:زلفین سیه خم به خم اندر زدهای باز وقت من شوریده به هم بر زدهای باز
❈۱❈
زلفین سیه خم به خم اندر زدهای باز
وقت من شوریده به هم بر زدهای باز
زان روی نکو چشم بدان دور که امروز
بر مه زدهای طعنه و در خور زدهای باز
❈۲❈
از غالیه رسمی زدهای بر گل و شکر
امروز همه بر گل و شکر زدهای باز
بر ساغر عیشم زدهای سنگ ولیکن
با تو چه توان گفت که ساغر زدهای باز؟
❈۳❈
من سر چو قلم بر خط سودای تو دارم
با اینکه من سر زده را سرزدهای باز
از دود من سوخته زنهار حذر کن!
کاتش به من سوخته دل در زدهای باز
❈۴❈
نقد سره قلب که پالودهام از چشم
بر سکه رویم همه بارز زدهای باز
شبها ز غمت راست کبوتر دل سلمان
دریاب که بر صید کبوتر زدهای باز
کامنت ها