سلمان ساوجی:مست حسنی که ندارد خبر از آفاقش چه خبر باشد از احوال دل عشاقش؟
❈۱❈
مست حسنی که ندارد خبر از آفاقش
چه خبر باشد از احوال دل عشاقش؟
گر چه یادم نکند یار، منش مشتاقم
یاد باد آنکه جهانیست چو من مشتاقش
❈۲❈
کرد عهدی سر من کز سر کویش نرود
گر رود سر نروم من ز سر میثاقش
دفتر وصف رخش را نتواند پرداخت
گر ورقهای گل و لاله شود اوراقش
❈۳❈
عشق زهریست خوش ای دل که ندارد تریاق
درکش آن زهر هلاهل، مطلب تریاقش
با چنان روی لطافت ملکش نتوان گفت
جز به یک روی که باشد ملکی اخلاقش
❈۴❈
خلق گویند که سلمان سخن عشق بپوش
چه بپوشم که شنیدنش همه آفاقش
کامنت ها