گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:چند گویی با تو یک شب روز گردانم چو شمع من عجب دارم گر امشب تا سحر مانم چو شمع

❈۱❈
چند گویی با تو یک شب روز گردانم چو شمع من عجب دارم گر امشب تا سحر مانم چو شمع
رشته عمرم به پایان آمد و تابش نماند چاره‌ای اکنون به جز مردن نمی‌دانم چو شمع
❈۲❈
می‌دهم سررشته خود را به دست دوست باز گر چه خواهد کشت می‌دانم به پایانم چو شمع
آبم از سر درگذشت و من به اشک آتشین سرگذشت خود همه شب باز می‌دانم چو شمع
❈۳❈
دامنت خواهم گرفت امشب چو مجمر ور به من بر فشانی آستین من جان بر افشانم چو شمع
بند بر پای و رسن در گردن خود کرده‌ام گر بخواهی کشتنم برخیز و بنشانم چو شمع
❈۴❈
گر سرم برداری از تن سر نگردانم ز حکم ور نهی بر پای بندم بند فرمانم چو شمع
احتراز از دود من می‌کن که هر شب تا به روز در بن محراب‌ها سوزان و گریانم چو شمع
❈۵❈
رحمتی آخر که من می‌میرم و بر سر مرا نیست دلسوزی به غیر از دشمن جانم چو شمع
مدعی گوید که سلمان او تو را دم می‌دهد گو دمم می‌ده که من خود مرده آنم چو شمع

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۶۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سعید مزروعیان
2012-02-05T19:59:11
بیت 4باتوجه به قرینه "اشک"بایدمصرع دومش"بازمیرانم"باشد
mareshtani
2009-11-22T14:59:31
mesraje dowome beide haftom(bandefarman)1---پاسخ: با تشکر، «بنده» با «بند» جایگزین شد.