گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:بر زلف تو من بار دگر توبه شکستم بس عهد که چون زلف تو بشکستم و بستم

❈۱❈
بر زلف تو من بار دگر توبه شکستم بس عهد که چون زلف تو بشکستم و بستم
دریاب که زد کار جهانی همه بر هم چشم تو و عذرش همه این است که مستم
❈۲❈
در نامه چو من شرح فراق تو نویسم خون گرید و فریاد کند خامه ز دستم
خورشید بلندی تو و من پست چو سایه آنجا که تو باشی نتوان گفت که هستم
❈۳❈
چشم تو به دل گفت که مست منی ای دل دل گفت: بلی مست تو از روز الستم
گنجی است روان جام می و توبه طلسمش برداشتم آن گنج و طلسمش بشکستم
❈۴❈
بر سوختن و مردن من شمع شب افروز خندید بسی امشب و من می‌نگریستم
روزش به سر آمد سحری گفت که سلمان برخیز که من نیز به روز تو نشستم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۷۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سید محسن
2019-12-23T02:46:03
خون گرید و فریاد کند خامه به دستم---بنظر بهتر میاید