گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:خوش آمدی، ز کجا می‌روی؟ بیا بنشین بیا که می‌کنمت بر دو دیده جا بنشین

❈۱❈
خوش آمدی، ز کجا می‌روی؟ بیا بنشین بیا که می‌کنمت بر دو دیده جا بنشین
همین که روی تو دیدیم، باز شد در دل چه حاجت است در دل زدن، بیا بنشین
❈۲❈
مرا تو مردم چشمی، مرو مرو ز سرم مرا تو عمر عزیزی، بیا بیا بنشین
اگر به قصد هلاک آمدی هلا برخیز ورت ارادت صلح است، مرحبا! بنشین
❈۳❈
سواد دیده من لایق نشست تو نیست اگر تو مردمی‌ای می‌کنی، هلا بنشین
فراغتی است شب وصل را ز نور چراغ به شمع گو سر خود گیر یا ز پا بنشین
❈۴❈
میان چشم و دلم خون فتاده است دمی میانشان سبب دفع ماجرا بنشین
ز آب دیده ما هر طرف روان جویی است دمی ز بهر تفرج به پیش ما بنشین
❈۵❈
صبا رسول دلم بود و سست می‌جنبید شمال گفت: تو رنجوری ای صبا بنشین!
چو گرد داد به بادت هوای دل سلمان برو مگرد دگر گرد این هوا، بنشین

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۲۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

س ، م
2015-12-09T17:15:11
خوش آمدی، ز کجا می‌روی؟ بیا بنشینبیا که می‌کنمت بر دو دیده جا بنشین ما امروزه نمی گوییم » زکجامیروی« بلکه به کجا یا کجا می رویمانا در درون سراینده
مهدی جمشیدیان
2020-11-27T20:42:53
بیا که می دهمت بر دو. دیده جا بنشین