گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:باز می‌افکند آن زلف کمند افکن او کار آشفته ما را همه در گردن او

❈۱❈
باز می‌افکند آن زلف کمند افکن او کار آشفته ما را همه در گردن او
مکش ای باد صبا دامن گل را که نهاد کار خود بلبل سودا زده بر دامن او
❈۲❈
آتش عارض او از دل ماهر دودی که برآورد بر آمد همه پیرامن او
اینکه مویی شده‌ام در غم آن موی میان کاج ( کاش ) مویی شدمی همچو میان بر تن او
❈۳❈
چه کنم حال درون عرض که حال دل من می‌نماید رخ چون آینه روشن او
آهن سرد چه کوبم؟ که دم آتشیم نکند هیچ اثر در دل چون آهن او
❈۴❈
باز بر هم زده‌ای زلف به هم برزده‌ای که رباید دل مسکین من و مسکن او
رحم کن بر دل سلمان که به تنگ آمده‌اند مردم از شیوه چشم تو و از شیون او

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۳۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

mareshtani
2010-01-11T03:21:31
kerobajad---پاسخ: با تشکر، مطابق پیشنهاد شما «کار با» را «که رباید» در بیت هفتم جایگزین کردیم.
mareshtani
2010-01-11T03:15:13
mesraje dowme beide haftom(kr robajed)1