گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:تا سودا شب نقاب صبح صادق کرده‌ای روز را در دامن مشکین شب پرورده‌ای

❈۱❈
تا سودا شب نقاب صبح صادق کرده‌ای روز را در دامن مشکین شب پرورده‌ای
ای بسا شبها که با مهرت به روز آورده‌ام تا تو بر رغم دلم یک شب به روز آورده‌ای
❈۲❈
از بخاری چشمه خورشید را آشفته‌ای وز غباری خاطر گلبرگ را آزرده‌ای
مه رخان چین به هندویت خطی داده‌اند زان سیه کاری که با خورشید رخشان کرده‌ای
❈۳❈
گر چه جان بخشیده‌ای از پسته تنگم ولی شد ز عناب لبت روشن که خونم خورده‌ای
مردم چشم جهان بینت اگر خوانم رواست زانکه در چشم منی وز چشم من در پرده‌ای
❈۴❈
جاودان در بوستان عارضت سرسبز باد آن نبات تازه کز وی آب شکر برده‌ای
گرد عنبر بر عذار ارغوان افشانده‌ای برگ سوسن بر کنار نسترن گسترده‌ای
❈۵❈
یار کنار چشمه حیوان به مشک آلوده‌ای یا غبار درگه صاحب به لب بسترده‌ای

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۴۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مریم حسینی
2015-01-13T13:57:01
به نظر من در بیت آخر حرف (ر) اضافه باید باشد هم از نظر معنی و هم وزن یعنی به جای یار در اول بیت باید یا باشد
بهزاد علوی (باب)
2021-01-08T03:37:56
تا سودا شب نقاب صبح صادق کرده‌ایروز را در دامن مشکین شب پرورده‌ایبه نظر می آید که "سودا" در این مصرع درست نیستو شاید "سوادد" (سیاهی) جایگزین آن بشود
یحیا راستگو
2018-10-15T14:33:26
مصراع اول بیت نخست «سواد»(=سیاهی) صحیح است نه «سودا».