گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:دل بر سر کوی تو نهادیم به خواری جان در غم عشق تو بدادیم به زاری

❈۱❈
دل بر سر کوی تو نهادیم به خواری جان در غم عشق تو بدادیم به زاری
دل در غم عشق تو نهادیم نه بر عمر زیرا که مقیم است غم و عمر گذاری
❈۲❈
تا چند بگریم من و تا چند بنالم از شوق گل روی تو چون ابر بهاری؟
من ذره ناچیز و تو خورشید دلفروز صد مهر مرا هست و تو یک ذره نداری
❈۳❈
فریاد ز زلف تو که صد بار به روزی در روز سفیدم بنماید، شب تاری
من چون به سر آرم صنما بی تو که هر شب؟ خوابم بری از چشم و خیالم بگذاری
❈۴❈
جان مهر لبش دارد و شرطست که جان را سلمان به همان مهر به جانان بسپاری

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۵۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

امین کیخا
2013-06-26T16:18:12
گذاری یعنی گذرا و صفت نسبی است
امین کیخا
2013-06-26T16:20:22
بیت چهارم می فرماید تو خورشید روشنی هستی و من ذره ای و تو ذره ای نداری یعنی من را نداری ولی معنی ذره ای مهر نداری هم هست .
امین کیخا
2013-06-26T16:21:54
بیت 6 میگوید خوابم را می بری و خیال را برایم می گذاری