گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:هر که از روی تواضع بنهد پیشانی پیش روی تو زهی روی و زهی پیشانی!

❈۱❈
هر که از روی تواضع بنهد پیشانی پیش روی تو زهی روی و زهی پیشانی!
همه خواهند تو را، تا تو کرا می‌خواهی؟ همه خوانند تو را، تا تو کرا می‌خوانی؟
❈۲❈
زان غمت یاد نیاید که منم در غم تو زان عزیزست مرا جان که تو هم در جانی
سر مگردان ز من آخر که همه عمر عزیز خود به پایان نتوان برد به سرگردانی
❈۳❈
رفت در حلقه زلف تو به مویی صد دل دل به خود رفت از آنست بدین ارزانی
ساقیا نوبت آنست که از دست خودم بدهی جامی و از دست خودم بستانی
❈۴❈
گفت: درد دل خود می‌طلبم چون طلبم؟ که دلم با تو و من بیخودم از حیرانی
باد پایان سخن را تو سواری سلمان آفرین بر سخنت باد، که خوش می‌رانی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۷۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

علیرضا محدثی
2016-01-18T14:34:55
در بیت آخر : باد پایان سخن را تو سواری سلمانآفرین بر سخنت باد، که خوش می‌رانی"باد پایان" باید به هم چسبیده تایپ میشد "بادپایان" . لطفا اصلاح فرمایید تا خواننده به اشتباه نیفتد و از باب درک مفهوم ، سر در گم نشود .
س ، م
2016-01-18T21:56:12
ساقیا نوبت آنست که از دست خودمبدهی جامی و از دست خودم بستانیبهتر نبود : ساقیا نوبت آنست که بر دست خودمبدهی جامی و از دست خودم بستانیباشد؟از دست خودم جامی بدهی به گوش آشنا نیستبه دست خودم ، یا ، بر دست خودم از یکی از شاعران معاصر همین مضمون را خواندم:،،ساقیا نوبت آنست که جامی بدهیتاکه باردگر از دست من اش بستانی،،داد و ستد را آرزو دارد