گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:بازا که بی حضورت، خوش نیست زندگانی دور از تو می‌گذارم، عمری چنانکه دانی

❈۱❈
بازا که بی حضورت، خوش نیست زندگانی دور از تو می‌گذارم، عمری چنانکه دانی
من آمدن به پیشت، دانی نمی‌توانم اما اگر تو آیی، دانم که می‌توانی
❈۲❈
از عمر ذوق وقتی، بودم که با تو بودم ذوقی چنان ندارد، بی دوست زندگانی
چون مجمر از فراقت، دارم دلی پر آتش دودم به سر بر آمد، زین آتش نهانی
❈۳❈
از درد درد خویشم، یکدم مدار خالی کان است عاشقان را، اسباب زندگانی
عهد جوانی من، بگذشت در فراقت بازای تا ببویت، باز آیدم جوانی
❈۴❈
در بزم عشق او جان، باید که خوش بر آید ور زانچه بر نیاید خوش باشد از گرانی
گرچه ز من ملول است او ای صبا چنان کن کین نامه هر چه بادا بادا بدور رسانی
❈۵❈
گویی چو نامه سلمان، می‌پیچد از فراقت در خویشتن چه باشد، باری گرش بخوانی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۷۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ســراج
2017-11-24T00:31:22
دوست گرامی و ارجمندم حمیدرضا،سلمان در این غزل به استقبال و تضمین در کلام این بیت سعدی علیه الرحمه رفته است...سعدی غزل 613(بیت 1): ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی دودم به سر برآمد زین آتش نهانیسلمان غزل 375 (بیت 3): از عمر ذوق وقتی، بودم که با تو بودم ذوقی چنان ندارد، بی دوست زندگانیسلمان (بیت 4): چون مجمر از فراقت، دارم دلی پر آتش دودم به سر بر آمد، زین آتش نهانی