سلمان ساوجی:من خراباتیم و باده پرست در خرابات مغان، عاشق و مست
❈۱❈
من خراباتیم و باده پرست
در خرابات مغان، عاشق و مست
گوش، بر زمزمه قول بلی
هوش، غارت زده جام الست
❈۲❈
میکشندم چون سبو، دوش به دوش
میدهندم چو قدح، دست به دست
دیدی آن توبه سنگین مرا؟
که به یک شیشه می چون بشکست؟
❈۳❈
رندی و عاشقی و قلاشی
هیچ شک نیست که در ما همه هست
ما همان خاک در مصطبهایم
معنی و صورت ما عالی و پست
❈۴❈
آن زمان نیز که گردیم غبار
بر در میکده خواهیم نشست
همه ذرات جهان میبینیم
به هوایت شده خورشید پرست
❈۵❈
بود در بند تعلق، سلمان
به کمند تو در افتاد و برست
ذرهای بود و به خورشید رسید
قطرهای بود و به دریا پیوست
کامنت ها