گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:تو را وقتی رسد صوفی که با جانانه بنشینی که از سجاده برخیزی و در میخانه بنشینی

❈۱❈
تو را وقتی رسد صوفی که با جانانه بنشینی که از سجاده برخیزی و در میخانه بنشینی
اگر خیزد تو را سودای زلف دوست برخیزی به پای خود به زنجیرش روی دیوانه بنشینی
❈۲❈
ز باغ او اگر بویی دماغت تازه گرداند هوای باغ نگذارد که در کاشانه بنشینی
تو اصلی زاده روحی به وصل خود چه پیوندی چرا از خویشتن بگریزی و با بیگانه بنشینی
❈۳❈
تو را چون پر طاوسان عرشی فرش می‌گردد کجا شاید که چون بومان درین ویرانه بنشینی؟
بیا بر چشم من بنشین جمال روی خود را بین به دریا در شو ار خواهی که با در دانه بنشینی
❈۴❈
تو خورشیدی کجا شاید که روی از ذره برتابی؟ تو خود شمعی چرا باید که با پروانه بنشینی
گر او چون شمع در کشتن نشاند در سر پایت نشان مردی آن باشد که تو مردانه بنشینی
به فردا دم مده زاهد مرا کافسانه می‌خواهی
تو با او تا به کی سلمان بدین افسانه بنشینی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۸۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

استادسیدعلی اصغرموسوی
2012-05-03T14:57:13
سلام و درود برشما و کارتان!غزل عظمت انسان در ملکوت را بیان می کند و اورا به ترک تعلق و تعین وامی دارد.بیت الغزلش همان بیت :بیا برچشم ... است البته مصرع دوم چندان مثل اولی نیست.اما بیت عالی اش همان بیت چهارم است که متاسفانه در مصرع دوم ((خویش )) را خویشتن نوشته اند و وزن غزل اشکال پیدا کرده است .به نظر می رسد باید این گونه بوده باشد :چرا از خویش بگریزی و با بیگانه بنشینی !----یاحق!استاد سید علی اصغرموسوی