گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:چشم داریم که دلبستگی بنمایی دل ما راست فرو بستگی، بگشایی

❈۱❈
چشم داریم که دلبستگی بنمایی دل ما راست فرو بستگی، بگشایی
تو کجایی که منت هیچ نمی‌بینم باز؟ باز هر جا که نظر می‌کنمت، آنجایی
❈۲❈
دل فرزانه من تا سر زلف تو بدید سر برآورد به آشفتگی و شیدایی
این چه خشم است که رفتی و نمی‌آیی باز؟ عمر باز آیدم ای عمر اگر باز آیی
❈۳❈
نتوانتم نظر از زلف تو بر بست که هست چشم بیمار مرا عادت شب پیمایی
گو مینداز نظر بر رخ منظور دگر آنکه چون چشم منش نیست دل دریای
❈۴❈
تو مرا آینه جانی و در عین صفا بمن ای آینه روی از چه سبب ننمایی
ای تو با جمله و تنها ز همه فی‌الجمله نور چشم منی و جان و دل تنهایی
❈۵❈
زلف را گوی که در گردن من دست مکن این بست نیست که سر در قدمم می‌سایی؟
پخت سودای سر زلف تو سلمان عمری لاجرم گشت به هم برزده و سودایی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۸۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سید محسن
2019-12-24T01:29:23
نتوانم نظر از زلف تو بر بست که هست-----آنکه چون چشم منش نیست دل دریایی----درست است
حسین قائم مقامی
2017-03-16T07:38:41
در بیت هشتم مصرع دوم بنظر میرسه اشتباهی صورت گرفتی و اگر به این شکل نوشته بشه صحیحتر هستش:نورِ چشمِ منی و جانِ دلِ تنهاییاما شما نوشتید:نورِ چشمِ منی و جانِ و دل تنهایی که گزینه دوم کمتر تنهاییِ واقعیِ شاعر رو به نمایش میزارهممنونم
حسین قائم مقامی
2017-03-16T07:41:57
دربیت آخر مصرع اول پخت اشتباه میباشد و بجای آن باید از واژه بخت استفاده شود...