گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:چشم مخمور تو تا در خواب مستی خفته است از خمار چشم مستت، عالمی، آشفته است

❈۱❈
چشم مخمور تو تا در خواب مستی خفته است از خمار چشم مستت، عالمی، آشفته است
سنبلت را بس پریشان حال می‌بینم، مگر باد صبح، از حال من، باوی حدیثی گفته است؟
❈۲❈
چشم بد دور از گل رویت، که در گلزار حسن هرگز از روی تو نازکتر، گلی، نشکفته است
دیده باریک بی‌نم، در شب تاریک هجر بس که بر یاد لبت، درهای عدنان، سفته است
❈۳❈
دل چو در محراب ابرو، چشم مستت دید و گفت کافر سرمست در محراب بین، چون خفته است
خاک راهت، خواستم رفتن به مژگان، عقل گفت نیست حاجت کش صبا، صدره به گیسو رفته است
❈۴❈
عاقبت هم سر به جایی برکند، این خون دل کز غم عشق تو سلمان، در درون، بنهفته است

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

بهرامی مسعود
2016-10-04T21:05:20
لطفاً مصراع اول را به این صورت اصلاح بفرمایید:چشم مخمور تو تا در خواب مستی ، خفته‌است---پاسخ: با تشکر، «چشم مخمور تو در خواب مستی، خفته است» با پیشنهاد جنابعالی جایگزین شد.
سید محسن
2019-12-19T17:01:27
دیده باریک بینم.....----صحیح است