گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:دل ز جا برخاست ما را، وصل او بر جا نشست تا بپنداری که عشقش، در دل تنها نشست

❈۱❈
دل ز جا برخاست ما را، وصل او بر جا نشست تا بپنداری که عشقش، در دل تنها نشست
خاست غوغایی ز قدش، در میان عاشقان در میان ما نخواهد، هرگز این غوغا نشست
❈۲❈
گر چه از نخل وجود من، خلالی باز ماند تا سرم باشد، نخواهم، همچو نخل، از پا نشست
مدتی شد تا دلم، در بند مشک زلف اوست چون تواند بیش ازین، مسکین درین سودا نشست
❈۳❈
من به وصلش کی رسم، جایی که باد صبحدم تا به درگاهش رسد از ضعف تن، ده جا نشست
بهر دیدار جمالش، دل به راه دیده رفت از پی دردانه و بیچاره در دریا، نشست
❈۴❈
جز غمت، کاری نخواهد، بر ضمیر ما گذشت جز رخت، نقشی نخواهد در خیال ما نشست
هر که را با شاهدی صحبت به خلوت داد دست بی‌گمان با حوریی در « جنته الماوی» نشست
❈۵❈
زینهار امروز سلمان با می و حوری نشین چند خواهی بر امید وعده فردا نشست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۷۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

b
2019-12-08T00:11:26
خاست غوغایی ز قدش، در میان عاشقان -> خاست غوغای قدش اندر میان عاشقاننگ. پیوند به وبگاه بیرونی