گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سلمان ساوجی:درد عشق تو که جز جان منش، منزل نیست در دل می‌زند و جز تو، کسی در دل نیست

❈۱❈
درد عشق تو که جز جان منش، منزل نیست در دل می‌زند و جز تو، کسی در دل نیست
این محال است که رویت به همه آیینه روی ننمایید مگر آنجا محل قابل نیست
❈۲❈
این چه راهی است که در هر قدمش چاهی است؟ وین چه بحری است کش از هیچ طرف ساحل نیست
چه خبر باشد از احوال من بی سر و پا؟ شمع ما را که هوا در سروپا در گل، نیست
❈۳❈
من تنی دارم و آن همچو میانت هیچ است غیر از این هیچ میان من و تو حایل نیست
ترک جان کردم و تن، تا به وصالت برسم وآنکه او ترک علایق نکند، واصل نیست
❈۴❈
عارفا عمر به باطل رودت تا نرسی به مقامی که درو هر چه رود باطل نیست
مقبل آن است که در چشم تو آید امروز بجز از هندوی چشم تو کسی مقبل نیست
❈۵❈
نزد این کالبد خاک چه گردی سلمان که به جز دردی و گردیش، دگر حاصل نیست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۹۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

mareshtani
2009-11-13T18:24:55
mesraje dowome beide sowom(hetsch taraf)1---پاسخ: علاوه بر آن که طبق پیشنهاد شما:وین چه بحری است که از هیچ طرفش ساحل نیسترا باوین چه بحری است کش از هیچ طرف ساحل نیستجایگزین کردیم، در بیت اول «است» را به «هست» تبدیل کردیم.
mareshtani
2009-11-17T14:39:34
kash as hetschtaraf