سلمان ساوجی:هر که چون سروم، گل اندامی نداشت در جهان، از عیش خوش کامی نداشت
❈۱❈
هر که چون سروم، گل اندامی نداشت
در جهان، از عیش خوش کامی نداشت
هر که در راهش، نشان را گم نکرد
در میان عاشقان، نامی نداشت
❈۲❈
گفت، پیشت میفرستم، باد را
پیشم آمد، لیک، پیغامی نداشت
سرو خود را، با قدش میکرد راست
چون بدیدم، نیک اندامی نداشت
❈۳❈
هر که سر، در پای منظوری بتاخت
راستی نیکو، سرآنجامی نداشت
دل به زلفت رفت، تا صیدست و دام
هیچ صیدی این چنین دامی، نداشت
❈۴❈
کرد زاهد منع من، نشنید دل
پخته بود این دل، غم خامی نداشت
من لبت را، دل به رغبت دادهام
ورنه، با سلمان لبت وامی نداشت
کامنت ها